علیشیرازی، روزنامه نگار و مولف حوزه موسیقی، در گفت وگویی با روشن روان این تحولات را بررسی کرده است.
- جناب کامبیز روشنروان، میخواهیم رخدادها و حوادث مهمی را که موسیقی در سه دهه اخیر با آن مواجه بوده است، مرور کنیم. از سالهای ابتدایی شروع کنیم.
در سالهای اول بعد از انقلاب، از یک طرف شاهد رکود بسیار شدید در موسیقی بودیم - هم در تولید موسیقی و هم در اجرای آثار موسیقی - که چند سالی ادامه پیدا کرد و بهتدریج این رکود تبدیل شد به تولیدات موسیقی در شاخههای مختلف. ولی همزمان با آن رکود باید گفت که اتفاقات بسیار خوبی نیز افتاد؛ به این صورت که در همان سالهای اول انقلاب آثاری تولید شدند که این آثار شاید تا امروز جزو برجستهترین آثار موسیقی باشند که در کشور ما – خصوصاً در زمینه موسیقی سنتی – تولید شدهاند.
- رکودی که شما میفرمایید ناشی از حرمت موسیقی بود و نگاههایی که بیشتر ملهم از باورهای مذهبی، تاریخی و سنتی بود و اجازه نمیداد که موسیقی و برخی از هنرهای دیگر به همان صورتی که تا سال 1357 جریان داشتند، به کارشان ادامه دهند. در آن شرایطی که شما میفرمایید رکود به وجود آمد، پس چگونه آثار درخشان و ماندگاری خلق شد؟
ببینید، رکود در نوع موسیقیای بهوجود آمد که قبل از انقلاب با عنوان«موسیقی روز» و یا «موسیقی مصرفی» اطلاق میشد. من به جرأت میتوانم بگویم آن دسته از تولیدات موسیقی که جنبه آکادمیک و علمی داشتند هرگز متوقف نشدند، چرا که اولاً تولیدات علمی و آکادمیک موسیقی و تعداد آهنگسازانی که میتوانستند، و هنوز هم میتوانند، در این زمینه فعالیت کنند بسیار اندک است. بنابراین نمیتوانیم بگوییم تولیدات این افراد یا این نوع موسیقی متوقف شد، بلکه توقف را باید در موسیقیای ببینیم که موسیقی روز جامعه بود و مرتب از رادیو و تلویزیون و به صورت نوار و صفحه در جامعه پخش میشد.
- اما به نظر میرسد این توقف گلهای رنگارنگ و گلچین هفته را هم در برمیگرفت که در موسیقی بسیار با ارزش بودند و هم اینک بسیاری از کارهای گلها مجوز انتشار گرفتند و از صداو سیما هم پخش میشوند؟
به هرحال شامل همه نوع موسیقی بود. در این زمینه، تولیدات متوقف شد و دستاندرکاران تولید اینگونه آثار هم عمدتاً از کشور رفتند و به این ترتیب کسی هم نبود که این آثار را تولید کند. از طرفی وقتی میگوییم تولیدات خیلی خوب موسیقی انجام شد، این تولیدات بهوسیله کسانی صورت گرفت که اولاً جزو هنرمندان برجسته موسیقی کشور بودهاند و هستند و دوماً نسل جوانی که بهخاطر نوع آموزشی که دیده بودند و نگاه ویژهای که به موسیقی و انقلاب داشتند آثاری را تولید کردند که این آثار ماندگار شد و آثاری هستند که خاصند؛ مانند آثار حسین علیزاده و محمدرضا لطفی که در همان سالها ساخته شد میتوان گفت تحولی بنیادین در موسیقی سنتی ایجاد کرد.
- چاووشها را میگویید؟
بله، چون کسی انتظار چنین موسیقیای را از موسیقی سنتی نداشت و موسیقیای بهوجود آمد که همپای انقلاب و مردم در حال حرکت بود و اثرهای مثبت خود را هم بر جا گذاشت. و البته در زمینه انواع دیگر موسیقی، که اگر بخواهیم بازگو کنیم، شاید بتوان گفت که اولین جرقهها در سینما زده شد. اولین موسیقی فیلم بعد از انقلاب را من برای فیلم «برنج خونین» ساختم. البته برخورد ناشایستی، هم با من و هم با موسیقی شد.
- چه بود این برخورد؟
متأسفانه کسانی که در آن سالها مسؤولیت نظارت بر تولید سینمایی را در وزارت ارشاد برعهده داشتند، معتقد بودند که اصولاً بستن قرارداد برای ساخت موسیقی با یک آهنگساز منع شرعی دارد. بهخاطر همین، موسیقی فیلمی که به سفارش کارگردان ساخته شده، با هزینه آهنگساز ضبط شده، روی فیلم رفته و پخش شده و کار موفقی هم بوده است؛ منتهی از نظر مقامات وزارت ارشاد در آن سالها نمیتوانست قراردادی داشته باشد و هزینهها را پرداخت کند. خب، چنین برخوردی انجام شد و این نگاه تا دو سال بعد از آن ادامه داشت.
- علت وضعیت کنونی گروههای موسیقی چیست که همانطور که فرمودید ما فقط یک گروه موسیقی ثابت داریم ـ کامکارهاـ و تداوم آن هم به خاطر انس و الفت خانوادگی است؟
شاید دلیل عمدهاش این باشد که تعداد کنسرتهای موسیقی در کشور بسیار محدود است. به تعبیر دیگر ما هنوز متوجه نشدهایم که یک موسیقیدان حرفهای بایستی از طریق اجرای موسیقی زندگیاش را تأمین کند و اگر قرار باشد سالی یک کنسرت بدهد که نمیتواند زندگی کند. بنابراین برای کسب درآمد باید کار دیگری انجام بدهد و اگر توانست، سالی یک کنسرت هم اجرا کند. در حالی که گروههای موسیقی از طریق کنسرتهایی که بهطور مرتب و برنامهریزی شده اجرا میکنند درآمد کسب میکنند، و رسم موسیقی در همه جای دنیا همینطور است، اما به دلیل اجرای کم کنسرت در کشور ما، این امکان وجود ندارد که موسیقیدان از راه اجرای موسیقی زندگی کند، پس ناچار است به کار دیگری روی آورد؛ به همین دلیل است که ما گروههای ثابت نداریم.
- یعنی تنها دلیل حضور گروههای موسیقی، علاقه شخصی آنها به این هنر است؟
بله، دقیقاً. الآن صدها گروه موسیقی در گوشه و کنار مملکت وجود دارد که در خانههایشان تمرین میکنند، ولی اجرا ندارند. به همین خاطر وقتی در جشنواره فراخوان میدهیم، گروههایی حضور مییابند که کسی باورش نمیشود که چنین گروههایی وجود داشته باشد، اما شغل اصلی آنها چیز دیگری است و فقط بهخاطر عشق و علاقه به موسیقی میپردازند.
به هرحال همین گروههایی که معرفی میشوند، اگر بتوانند خودشان را حفظ کنند، من آینده خوبی برایشان میبینم؛ چون مملکت نیاز شدیدی به اجرای موسیقیهای خوب دارد. شما میبینید در هر شهری کنسرت برگزار میشود، زیرا مردم مشتاق شنیدن موسیقی خوب هستند؛ بنابراین مشکلی برای گروهها بهوجود نخواهد آمد. اما در عمل چه مشکلی و چه مکانیزمی هست که اینها نمیتوانند کنسرت بدهند؛ چیزی است که نمیدانم.
- یکی دیگر از مشکلاتی که در این عرصه میتوان به آن اشاره کرد، بازار موسیقی است. شما وضعیت بازار موسیقی را چگونه ارزیابی میکنید؟
بازار موسیقی هم وضعیت چندان خوبی ندارد و میتوانم بگویم که تولیدات آثار موسیقایی با سختی تمام انجام میشود. کمتر تهیهکنندهای را هم من شخصاً سراغ دارم که رغبت به سرمایهگذاری در تولید اثر موسیقایی داشته باشد. در حالی که اینها شرکتهای تولید موسیقی هستند و باید آثار موسیقی تولید کنند، ولی هیچ علاقهای به این کار ندارند. علت این امر هم بازار نابسامان موسیقی است. یکی از دلایل این نابسامانیها نبود قانون کپیرایت است و اینکه به محض ورود یک CD جدید به بازار- چنانچه آن کار موفق باشد- سراسر کشور پُر میشود از سیدیهای تقلبیاش و همین باعث میشود که تولیدکننده ضرر هنگفتی بکند.
برای همین ترجیح میدهد که اصلاً وارد این مقوله نشود. حتی کسانی که سرمایهگذاری شخصی میکنند، هزینهها را میپردازند و اثر تولید میکنند، وقتی برای پخش اثر به شرکتها مراجعه میکنند باز هم با مشکل روبهرو میشوند و این شرکتها، حتی حاضر به پخش و توزیع اثر هم نیستند، چون در پخش ضرر میکنند. بنابراین چون سرمایهگذاری صورت نمیگیرد پس دیگر آثار خوب هم تولید نمیشود و فقط آثاری تولید میشود که تهیهکننده نسبت به آن اطمینان پیدا کند که ظرف چند ماه پول و سودش را برمیگرداند.
- حالا بیایید عملکرد متولیان موسیقی کشور در این سه دهه را مورد بررسی قرار دهیم. به نظر من بهتر است از صدا و سیما شروع کنیم زیرا مهمترین متولی موسیقی کشور، از نظر ارتباط با مردم، صدا و سیماست؟
سازمان صدا و سیما با داشتن یک مرکز موسیقی بسیار بزرگ و تولیدات انبوه در زمینههای مختلف موسیقی و اینکه نیاز این رسانه به موسیقی زیاد است، و انواع موسیقی را نیز نیاز دارد، بنابراین به دلیل تولید بالا و فروانی مخاطب، شاید اثرگذارترین بخش بر موسیقی مملکت باشد و میتواند سلیقه جامعه را نسبت به این هنر ترقی و یا تنزل بدهد. صدا و سیما طی سی سال گذشته در موسیقیهای مربوط به مناسبتها بیشترین فعالیت را داشته و بعد از آن هم در دورهای موسیقی دفاع مقدس و همچنین موسیقیهایی را که برای مصارف داخلی خودش نیاز دارد، تهیه کرده است. پس به اعتقاد من نباید از صدا و سیما – با توجه به نیازش به انواع موسیقی – انتظار این را داشته باشیم که به سمت تولید آثار موسیقی خیلی فاخر برود که هیچ جای پخشی هم برایش ندارد، چون ارکسترهایی که در صدا و سیما هستند تا به امروز دیده نشده است که در جایی کنسرت بدهند و تولیدات خودشان را اجرا کنند و همینطور برنامه خاص موسیقی ندارند که بتوانند تولیدات خودشان را در آن پخش کنند.
بنابراین با توجه به نیاز بزرگی که سازمان دارد و در وهله اول بایستی خوراک خودش را تأمین بکند، انتظار اینکه آثار بزرگی را تولید بکنند، نداریم، اما این بدان معنی نیست که سازمان اصلاً نباید وارد چنین مقولهای شود چراکه به دلیل تأثیرگذاری سازمان بر روند موسیقی کشور و سلیقه عمومی جامعه نسبت به موسیقی، لازم است که در کنار تولیدات روزمرهای که برای برنامههای مختلفشان دارند، مثل همه سازمانهای رادیو و تلویزیونی در همه جای دنیا، به تولید آثار موسیقی ارزشمند در شاخههای مختلف اقدام کنند.
- من فکر میکنم تا 20–15 سال بعد از انقلاب، عمده باری که بر دوش صدا و سیما افتاد، تقدیری و ناخواسته بود. مردم به غیر از رادیو تلویزیون، چندان راهی برای دستیابی به موسیقی نداشتند. پس این بار بر دوش صدا و سیما گذاشته شد در حالی که دستش هم در این زمینه بسته بود.
همانطور که اشاره کردم، صدا و سیما پُرمخاطبترین و پُربینندهترین رسانه کشور است. به همین خاطر، هر آنچه از این سازمان پخش میشود بهطور مستقیم بر فرهنگ عمومی اثر میگذارد. بنابراین هرچه سطح تولیدات هنری – نه تنها موسیقی بلکه منظور تمام تولیدات هنری است – به لحاظ کیفی بالاتر باشد به همان نسبت سطح و توقع فرهنگی جامعه بالا میرود و هرچه این سطح نازلتر باشد به همان نسبت دید و توقع هنری مردم پایین میرود. از این نظر، سازمان صدا و سیما باید خیلی حساس باشد که هرچه تولید میکند، اعم از سریالهایی که میسازد، موسیقیهایی که تولید میکند و فیلمهایی که پخش میکند – بایستی از یک حداقل استاندارد قابلقبول برخوردار باشد. من فکر نمیکنم که اگر صدا و سیما در زمینه موسیقی و در شاخههای مختلف آن به تولید آثاری با کیفیت بالا اقدام کند، این مسأله منافاتی با رسالت این سازمان داشته باشد؛ بهخصوص مرکز موسیقی که در کنار برآوردهکردن نیاز گروههای تولیدی خودش، میتواند نسبت به تولید آثار برجسته هم اقدام کند. حال اگر از تلویزیون هم نتوانند آن آثار را پخش کنند، ولی میتوانند از طریق مراکزی که دارند، مثل سروش، آنها را منتشر کنند و انتشار این آثار کمک خیلی بزرگی، هم به وجهه صدا و سیما در مسیر بالا بردن کیفیت تولیدات آن، و هم بالا بردن توقع و درک هنری مردم میکند. به نظر من اگر چنین اتفاقی بیافتد – که در چند سال اخیر حرکتهایی هم شروع شده است – میتوان امیدوار بود که سازمان بتواند جایگاه واقعی خودش را پیدا کند و توقعی را که جامعه از این رسانه ملی دارد، برآورده کند.
- بعد از صدا و سیما به متولی دیگر موسیقی یعنی وزارت ارشاد میرسیم. جایگاه وزارت ارشاد را در عرصه موسیقی چگونه ارزیابی میکنید؟
وزارت ارشاد از نظر سیاستگزاریهای فرهنگی و هنری، مهمترین متولی موسیقی است. وظیفه وزارت ارشاد این است که سیاستهای کلی موسیقی را در کشور طراحی و اجرا کند، بنابراین به لحاظ قانونی در بالاترین سطح تصمیمگیری قرار میگیرد و میبایست بر تمام تولیدات موسیقی که در سراسر کشور تولید میشود اِعمال نظر کند که این اِعمال نظر باید بر تولیدات صدا و سیما نیز صورت گیرد.
- آیا درواقع این اِعمال نظر وجود دارد؟
تا حدودی هست. اما گاهی اوقات – آنچنان که من شنیدهام – آنچه از صدا و سیما پخش میشود حتی خارج از حیطه تصمیمگیری خود مرکز موسیقی سازمان است. یعنی مدیریت موسیقی سازمان هم اطلاعی ندارد که این افراد چه کسانی هستند و از کجا آمدهاند و این آثار چگونه پخش میشود. به هرحال به خاطر ارتباطی که تهیهکنندگان با هنرمندانِ بیرون از سازمان دارند، این افراد را به داخل سازمان میآورند و آثارشان را پخش میکنند که مورد اعتراض خیلیها، از جمله دستاندرکاران موسیقی خودِ صدا و سیما قرار میگیرد. به همین دلیل نباید تمام چیزهایی که از تلویزیون پخش میشود را به پای مرکز موسیقی این سازمان نوشت، زیرا خیلی از این آثار در خارج از سازمان تولید و به شکلهای مختلف وارد و پخش میشود. تا امروز هم مکانیزمی پیدا نشده که بتوان جلو این پخشهای غیرمجاز – از نظر مرکز موسیقی صدا و سیما – را گرفت. چون آثاری که از صدا و سیما پخش میشود بایستی از مرکز موسیقی سازمان مجوز داشته باشد، اما ظاهراً خیلی از آثاری که پخش میشود فاقد این مجوز است.
وزارت ارشاد، که متولی سیاستگذاری موسیقی در کشور است، سیاستهایی را مشخص کرده و بر همان اساس هم حرکت میکند. بر همان مبنا نیز تمامی تولیدات آثار موسیقی کشور در شورای نظارت و بررسی، هم به لحاظ شعر و هم به لحاظ موسیقی، کنترل میشود. شورای نظارت و بررسی، شورای متخصصی است که آثار را بررسی میکند و اگر موارد و مشکلاتی وجود داشته باشد اصلاح و سپس مجوز صادر میکند که این آثار میتوانند هم به صورت سی دی منتشر و هم در کنسرت اجرا شوند. به همین خاطر هر کسی که میخواهد کنسرت بدهد یا سی دی منتشر کند باید مجوز وزارت ارشاد را داشته باشد. اگر گاهی اوقات میبینیم که بعضی از کنسرتها توسط وزارت ارشاد لغو میشود به این دلیل است که برگزارکنندگان آن یا مجوز نداشته و یا مجوزش را از جای دیگری گرفته اند، که نباید چنین باشد زیرا وزارت ارشاد سیاستگزار موسیقی و مسؤول آن چیزی است که بهعنوان موسیقی در کشور منتشر میشود.
شما بهعنوان یک هنرمند چه نقدی بر سیاستهای موسیقی وزارت ارشاد دارید؟ ما هنرمندانی را میبینیم که در کشاکش کارهای اداری انتشار آلبوم و اجرای کنسرت فرسوده میشوند و حتی گاهی قید اجرا یا انتشار را هم میزنند و به تدریج کناره گیری می کنند یا عمر مفید کاری شان به سر می آید.
در کشور ما برای تولید موسیقی پروسهای طولانی طی میشود، نیاز به مجوزهای متعدد دارد و یک گروه موسیقی باید در طول تولید، و حتی تمرین، مجوزهای لازم را اخذ کند. گرفتن این مجوزها یک طرف قضیه است و آثاری که تولید یا اجرا میشوند طرف دیگر، که هر کدام فرمولهای خاص خودشان را دارند. مثلاً ممکن است گاهی تعداد اعضای شورا کم باشند و آثار تولیدشده مدت زیادی در انتظار مجوز بمانند، یا شعر مشکل داشته باشد و «شعر» مدتی متوقف شود و منتظر بماند، یا اینکه سالن و امکانات مناسب برای اجرای کنسرت وجود نداشته باشد. بهطور کلی اگر با یک دیدگاه کلان به موسیقی نگاه کنیم میبینیم که این هنر در همه موارد دچار مشکل است. مثلاً شهر تهران با این همه جمعیت، فاقد سالنهای کافی برای اجرای موسیقی است، آن هم سالنهایی که با استانداردهای اجرای موسیقی ساخته شده باشند که ما به جز تالار وحدت، هیچ جای دیگری نداریم و تالار وحدت جواب گوی این شهر پُرجمعیت نیست. تهران حداقل نیاز به 8-7 سالن بزرگ با ظرفیت نزدیک به پنج هزار نفر دارد.
- بیایید کمی هم راجعبه انواع موسیقی در این سی سال صحبت کنیم و از موسیقی سنتی – که مهمترین موسیقی کشور ما است و ما را با این موسیقی میشناسند – شروع کنیم. شما وضعیت موسیقی سنتی را در این سه دهه پس از انقلاب چگونه ارزیابی میکنید؟
موسیقی سنتی همانطور که از اسمش پیداست و تعریفی که استادان این فن از آن دارند، موسیقیای است که دقیقاً مبتنی بر ردیف دستگاهی، و حتیالامکان مشابه آن چیزی که در قدیم اجرا میشده، است. البته در کنار بعضی از کسانی که نگاه بستهای به موسیقی سنتی دارند افرادی هم هستند که بازتر نگاه میکنند، یعنی معتقدند که این موسیقی باید مبتنی بر ردیف دستگاهی باشد اما خلاقیت هم در آن وجود داشته باشد و نوازنده و خواننده امکان این را داشته باشند که نوآوری کنند و حرف تازهای بزنند و فقط به تکرار آنچه فراگرفتهاند، نپردازند. در بین دستاندرکاران موسیقی سنتی، کسانی هستند که بخشهایی از موسیقیهایی را که امروز بهعنوان موسیقی سنتی منتشر و پخش میشود به رسمیت نمیشناسند و آن ها را موسیقی تجاری یا موسیقی پاپ ایرانی مینامند. میبینید خود دستاندرکاران این موسیقی هم در تعریف آن دچار مشکل هستند و نمیتوانند یک تعریف واحد برای موسیقی سنتی پیدا کنند. بنابراین طبیعی است که این موسیقی شاخههای مختلفی پیدا میکند و هر گروهی نوع خاصی از آن را تمرین و تولید میکند و همه هم کار خودشان را موسیقی سنتی میدانند.
من برخلاف آن که خیلیها اعتقاد دارند، که اگر موسیقی پاپ در کشور رواج پیدا کند موسیقی سنتی از بین خواهد رفت، نظرم این است که موسیقی سنتی هیچوقت از بین نمیرود. زیرا موسیقی سنتی ریشه در فرهنگ این سرزمین دارد و هر آنچه ریشه در فرهنگ داشته باشد به سادگی از بین رفتنی نیست. همیشه هم کسانی هستند که حافظ فرهنگ باشند. پس کسانی که به دنبال موسیقی سنتی میروند ممکن است در برههای از زمان با اقبال کمتری روبهرو شوند، ولی این موسیقی میمانَد و در موقع مناسب دوباره شکوفا میشود. به همین خاطر نباید نگران باشیم که اگر موسیقیهای تلفیقی، پاپ، کلاسیک و غیره رواج پیدا کند باعث نابودی موسیقی می شود. هنرمندان این موسیقی همیشه اعتبار خود را خواهند داشت و اجراهایشان هم – همانطور که شاهدیم – مورد اقبال عمومی قرار خواهد گرفت. فقط این هنرمندان باید سعی کنند تواناییهای خود را بالا ببرند و اجراهای جذابتر و قابلقبولتری به دوستداران این رشته تقدیم کنند.
من فکر نمیکنم این شاخه از موسیقی- موسیقی سنتی- مشکل زیادی داشته باشد و اگر کسانی هستند که میگویند امروز این موسیقی کمتر تولید میشود و تولیدکنندگان علاقه کمتری به سرمایهگذاری در این نوع موسیقی دارند باید گفت که تهیهکنندگان، علاقه به تولید هیچ نوع موسیقیای ندارند و فقط موسیقی سنتی شامل این آسیب نیست.
نوع دیگر موسیقی، موسیقی کلاسیک است که شنونده محدود و خاص خودش را دارد. از زمانی هم که وارد کشور ما شده همیشه تعداد محدودی شنونده داشته است و در آینده نیز خواهد داشت.
- در خصوص موسیقی کلاسیک آیا در همه جای دنیا شکل خاص و آکادمیک آن مورد نظر است یا فقط در ایران وضع بدین صورت است؟
در همه جای دنیا همینطور است. اصلاً آموزش موسیقی کلاسیک یک آموزش رسمی در همه جای دنیا است. شما هیچ مدرسهای را در تمام دنیا پیدا نمیکنید که مدرسه رسمی موسیقی باشد و این موسیقی را آموزش ندهد.
- پس چقدر از فاصلهای که بین مردم ایران با موسیقی کلاسیک وجود دارد طبیعی است و ایران از این نظر چه تفاوتهایی با دیگر کشورها دارد؟
به هرحال موسیقی کلاسیک، موسیقی فرهنگ ما نیست و موسیقیای که با فرهنگ مردم تفاوت دارد، طبیعی است که با آن ها فاصله پیدا میکند. فقط کسانی که علاقهمند به این موسیقی هستند و گوششان به این موسیقی عادت کرده و یا کسانی که تحصیلات موسیقی کلاسیک دارند با آن ارتباط برقرار میکنند. به همین دلیل است که آهنگ سازان کلاسیک تلاش میکنند فرهنگ ایرانی را وارد تکنیکها و روشهای ساخت موسیقی کلاسیک کنند تا مخاطب بیشتری داشته باشند. اما بهطور کلی، موسیقی کلاسیک همیشه طرفداران خاص خود را در ایران داشته است.
- موسیقی فولکور یا نواحی چطور؟
این موسیقی از نیمههای دهه شصت تا نیمههای دهه هفتاد، مرکز توجه متولیان موسیقی کشور بود. از یک طرف حوزه هنری در این زمینه بسیار فعال بود و تولیدهای بسیار ارزشمندی ارائه کرد و تحقیقات بسیار بزرگی انجام داد. از طرف دیگر در صدا و سیما، در جشنوارههای تولیدات استانی، توجه ویژهای به موسیقی نواحی کردند که هنوز هم ادامه دارد. در وزارت ارشاد هم بهخصوص در جشنوارههای موسیقی فجر توجه خاصی به این موسیقی شد، بزرگانی در این زمینه در کشور کشف شدند و استعدادهای زیادی پرورش پیدا کردند. این موسیقی به سرعت گسترش پیدا کرد و به جایی رسید که در طول سال برگزاری کنسرتهای موسیقی نواحی را میتوانیم در گوشه و کنار کشور شاهد باشیم و موسیقی نواحی جشنواره ویژه خود را پیدا کرد. خوشبختانه ما سرزمینی با تنوع بسیار زیاد در موسیقی نواحی داریم و این موسیقی – چه به لحاظ تحقیقاتی و چه به لحاظ فرهنگی و هنری و چه به لحاظ تاریخی و قومشناسی – بسیار ارزشمند است. به همین خاطر عده بسیار زیادی از محققان، جذب این موسیقی شدهاند و در حال تحقیق درباره آن هستند.
- آن روند خوبی را که فرمودید بین نیمه دهه شصت تا نیمة دهه هفتاد در عرصه موسیقی نواحی وجود چرا متوقف شد؟
ریشه این رکود یک مقدار به سلیقه مدیران برمیگردد و مقداری هم به سلیقه جامعه و تغییر و تحولهایی که در نگاه جامعه نسبت به موسیقی صورت میگیرد. اما به هرحال این موسیقی خیلی خوب رشد کرد و همچنان هم مورد توجه جامعه است.
سرانجام به موسیقی پاپ میرسیم که سالها ممنوع بود و هیچ حضوری نداشت تا اینکه رفتهرفته با موسیقیفیلم شروع و به صدا و سیما کشیده شد و پس از آن هم که تولیدات موسیقی پاپ از وزارت ارشاد مجوز گرفت. حضور مجدد این موسیقی برای خیلیها، از جمله تولیدکنندگان موسیقی، نویدی بود که تصور میشد با این موسیقی، بازار موسیقی کشور متحول خواهد شد و موجب فروش میلیونی آثار موسیقی خواهد شد. البته در ابتدا همینطور بود چون یک نوع موسیقی جدید که سالها وجود نداشت وارد بازار شد و اقبال عمومی و بهخصوص نسل جوان را به دنبال داشت ولی هرچه زمان گذشت این موسیقی به لحاظ کیفی تحلیل رفت و به نقطهای رسید که ما امروز شاهدیم که بخش اعظم تولیدات موسیقی پاپ از نظر اقتصادی ورشکسته است.
- علت این ورشکستگی چیست؟
یکی از دلایلش تقلید کورکورانه از تولیدات خارج از کشور تولید بود. در ابتدا تصور میشد که تقلید از صداهایی که برای جوانان جذاب است می تواند محبوبیت پیدا کند. در حالی که وقتی «اصل» وجود دارد کسی به دنبال «کپی» نمیرود. دلیل دیگرش هم سقوط کیفی آثار این نوع از موسیقی بود که با خوانندگان بدصدا و اشعار و تنظیمهای ضعیف اتفاق افتاد. بدین ترتیب موسیقیای که میتوانست در اقتصاد موسیقی شکوفایی ایجاد کند، خودش بر ضد خودش عمل کرد.
- و از دل آن، موسیقی زیرزمینی به وجود آمد...
به هرحال مردم به دنبال کیفیت خوب هستند و این صداها و اشعار ضعیف، مردم را از این موسیقی دلزده کرده و میتوان گفت که امروز این نوع موسیقی هم متأسفانه ورشکسته است